-
پایان
جمعه 19 مردادماه سال 1403 14:12
پویا؟ گمان میکنم که دیگر حرفی برای گفتن ندارم که در اینصورت این باید پایانی بر این وبلاگ باشد، چندین بار چنین تصمیمی داشتهام تعدادی از شما این را میدانید ولی اینبار فکر میکنم که کمی فرق دارد، شبیه تصمیم نیست بیشتر به علم و نتیجه میماند و اصلا نمیتوان گفت که ربطی به این وبلاگ دارد یا ندارد مهم هم نیست بیخیال. تنها...
-
من چه میبینم؟
شنبه 6 مردادماه سال 1403 01:04
خدا میداند که از همه چیز خستهام حتی آنهایی که ندارمشان، تنها خدا میداند. مسئله بودن است و مفهوم بودن را تنها خدا میداند. شاید باورم بر این است که دانستن تنها برای خداست و هیچکس حتی من چیزی نمیداند، نمیتوانیم متحیریم دیوانهایم مرگ درحال دریدن ماست، انگار که تنها یک درد وجود دارد ولی عظیمتر از ماست و هر لحظه...
-
شاید موقت.
دوشنبه 1 مردادماه سال 1403 07:02
شاید بعد از این همه سال اجازه گفتن این را داشته باشم: انگار که تنهایی همانقدر سخت و معجزه وار است که رهایی از آن. از تنهایی به تنهایی میگریزی.
-
غرور، تکبر، لودگی
یکشنبه 31 تیرماه سال 1403 22:09
«یا لطیف» تکبر باطن لودگی است، تکبر غرور نیست تکبر خود برتربینی خالص نیست بلکه اصل و میل آن بر پایه دیگر حقیر پنداری است یعنی انسان متکبر در اصل دیگران را حقیر میپندارد و با امتیازاتی که برای خود میپندارد این عقیده را میپروراند. غرور موجب میشود که انسان به خود احترام بگذارد و اصل را بر ارزشمندی خود میگذارد و...
-
موقت
شنبه 30 تیرماه سال 1403 08:33
check your Emails
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 تیرماه سال 1403 10:49
زندگی آنقدر پوچی نشانت میدهد که فراموش میکنی روزی مینوشتی و نقاشیهای ساده برای خودت میکشیدی، آنها بلایی که سرم آوردند را نخواهند پذیرفت
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 تیرماه سال 1403 23:30
من نمیدونم چرا دارم اینجارو مینویسم و واقعا نمیدونم که چرا دارید میخونید میتونید کارای بهتری انجام بدید مثل خوابیدن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1403 23:57
کسی مرا دعا نکرد
-
دموکغاسی؟
دوشنبه 11 تیرماه سال 1403 22:37
«یا لطیف» در ابتدا لازم است که بگویم ایدهای که من اینجا مطرح میکنم لزوماً با باورهای شخصی من همخوانی و همسویی ندارد، من چندان علاقهمند به دموکراسی نیستم و در کل دوست ندارم کسی بر دیگری برتری قدرت و مقام داشته باشد حتی با انتخاب خود دیگری یا دیگران، در کل علاقهای به سیاست ندارم. این متن را هم صرفاً به دلیل اینکه به...
-
#موقت
دوشنبه 11 تیرماه سال 1403 01:04
وی نشسته و نصف شبی در حال توصیف آن دموکراسی است که بنظرش میتواند کمی بهتر باشد شاید فردا در موردش بنویسم :)
-
1398 10 18
یکشنبه 10 تیرماه سال 1403 00:48
تکهای از گذشته را خواندم، از همینجا خواندم، هیچ چیز بهتر نشده ، دنیا خالی تر و تاریک تر شده، من ابلهتر، شبها هنوز هم نمیگذرند روزها بدتر، خودم که دیگر هیچ. میدانید دیگر دفاعی ندارم هیچ بهانهای مرا به آینده نمیچسباند ، از حال نیز جدا شده ام، حال من انگار در جهان تاریک زیرین رخ میدهد جایی که گذشته را نیز همینگونه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 تیرماه سال 1403 00:27
فکر میکنید اینجا قراره چیز با ارزشی نوشته بشه؟ نه ، ترکیب این واکنش ثابته و حاصلش هم ثابته، حضورتون فقط تنهایی من رو پررنگ تر میکنه پس بهتره برید بیرون. تمام.
-
Obsidian ?
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1403 12:12
جدیدا از نرم افزار obsidian در نوشتن این داستان نیمه انسانها کمک گرفتهام ، اگر زندگی اجازه بدهد شاید هر روز بتوانم خطی بر داستان اضافه کنم ولی خب ظاهرا تنها چیزی که مهم نیست همین داستان بیچاره است ،واقعیت این است که اصلا نمیدانم چه اتفاقی برای این داستان خواهد افتاد دوست دارم که بنویسمش ولی دوست داشتنهای من کی برای...
-
جمع بندی احتمالی و ناقص و پریشان درباره عشق؟
سهشنبه 5 تیرماه سال 1403 01:36
«یا لطیف» روزی روزگاری سوالات من جوان بودند هنوز به یکدیگر عادت نکرده بودیم و من نمیدانستم که شاید روزی دلم برایشان تنگ شود برای روزهایی که جوان بودند و گستاخانه آرامش ذهن مرا میربودند آن روزها صدایشان خیلی بلند بود انگار که زنده بودند. دانشگاه خاطره خوبی بود؟ نمیدانم، آنجا در میان دانشجویان متوهم طبق ادعای خودشان...
-
متن کوتاه امشب .سه بامداد همیشگی
یکشنبه 27 خردادماه سال 1403 03:07
خنده ام میگیرد، از دردهای احمقی که خیال میکردند بدترین درد من خواهند بود، من خود همیشه دردی نامفهوم و کافی بودهام، انسانی که تشنه آزادی است اما به اختیار خود تمام لحظههای زندگیاش را در اتاقش زندانیست، نکند که او هیولایی است که باید این چنین در زندان خویش بماند، نکند این زندان حقیقت من شده و ذات مرا با فراموشی...
-
متن کوتاه شماره ایکس.
جمعه 25 خردادماه سال 1403 13:31
خب که چی بشه این مفاهیم رو برای خودم مرتب کنم که چی بشه؟ مگه آشوب چشه؟ خب من راستش هیچ نابهنجاری نمیبینم فقط مشتی انسان کسل کننده میبینم باید یه چیزی وجود داشت که نابهنجاری بتونه براش رخ بده، کی اصلا بهشون فکر میکنه؟ یا قبولش کردن یا کافرن بهش همین، چرا هیچوقت خودم نبودم؟ همیشه سعی کردم انسانی صادق باشم ولی درون کسی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 خردادماه سال 1403 23:25
Never free, never me
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 خردادماه سال 1403 15:12
میخواهم بروم.
-
؟؟؟
چهارشنبه 16 خردادماه سال 1403 23:34
اول باید خودمون باشیم تا بتونیم آزاد باشیم یا اینکه آزاد باشیم تا که بتونیم خودمون باشیم؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 خردادماه سال 1403 21:53
salve, un coffe, per favore
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1403 21:54
از چه میخواهی بنویسم؟ از فونت مورد علاقه ام؟ از تابستانهایی که فراموششان کردهام؟ و یا حتی از ظرف خالی عطری که ای کاش یک هدیه بود؟
-
عشق همان یقین است
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1403 03:06
«یا لطیف» کودکی روزگار خوبی بود عشق را آنقدر حتمی میدانستم که از آن هراس داشتم و حتی همین ده سال پیش هم روزگار خوبی بود اینگونه که در تصورات من، عشق به آسانی یک اتفاق بود که منتظرش بودم، امروز آرامشی مرا میرنجاند، شاید هرگز نتوانم حتی اندک ذوق کوچکی بیافرینم میخواهم در مورد سه مفهوم بنویسم، اشتیاق، دوست داشتن و عشق ....
-
تنهایی مفهومی است ثابت.
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1403 01:34
«یا لطیف» نظرت را درباره کمی نفس کشیدن میخواستم بپرسم؟ شاید برای نفسهایی خالی از فکر و خیال هوای بارانی چندان مهربان نباشد از آنجا که میخواهم کمی درباره تنهایی حرف بزنم و بهتر است آسمانی در خیال و آنسوی پنجرهی اتاقمان نباشد. تنهایی مفهومی است ثابت که فقط درک ما از آن تغییر میکند، برای انسانی که از عقلش کاسته نمیشود...
-
1402/11/30
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1402 15:04
Metamorphosis
-
موقت
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1402 00:39
نیازی به گفتن نیست از آنجا که نیازی به فهمیده شدن نیست از آنجا که انتظاری در کار نیست از آنجا که توهمی درکار نیست .
-
Midnight Blue
جمعه 27 بهمنماه سال 1402 00:24
Addicted to the past, to pains and painkillers, to nocturnal and blue dreams, to crazy fantasies . As if life is against my concept and meaning, life is a deep forgetting about me. You know, I'm not afraid because I don't care about myself anymore Because what happens if I am forgotten from one moment to the next?!....
-
حیوانیت و انسانیت (کمی ناپسند اندکی زشت)
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1402 01:32
یا لطیف .... انسان موجودی است که اراده بر کنترل غرایز حیوانی خویش دارد، او با تعاریف و ارزش گذاری هایی در پی تسلط بر حیوانیت خویش است و پیروزی بر غریزه مرز میان ما و حیوانات را آفریده و اختیار مفهوم پیدا میکند. امروز در بستر های مجازی شاهد ولنگاری هایی هستیم با توهم روشن فکری همراه با نقض ارزشهایی اجتماعی یا فردی،...
-
موقت
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1402 01:00
تعداد یاداشت های وبلاگم با این متنی که البته موقته میشه هفتاد تا بنظرم زیاده و باید یه سری قوانین وضع کنم برای خودم، مثلا بگم نباید تعداد یادداشت های منتشر شده بیشتر از مثلا هشتاد تا باشه شاید این نوع محدودیت برای افزایش کیفیت محتوای وبلاگ الزامیه نظر شما چیه؟؟
-
خود پیش نویسی بود بر یک گفتوگوی نامحقق
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 20:49
سخن بسیار به جملات احساسی موثر ما صدمه میزند از آنجا که سخن بسیار همراه است با احتمال اشتباه بسیار، از سویی انسان هر چه صمیمی تر باشد ناآگاهانه میل به سخن گفتن بسیار با فرد مقابل دارد از آنجا که فکر میکند این باعث بیشتر شدن و پایدارتر شدن ارتباط میشود ولی این تنها زمانی درست است که جملات موثر بیشتر شوند و همزمان...
-
اسطوخودوسهای نامهربان
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1402 21:59
من باید بمبی رها شده و در حال سقوط بودم، بر روی چمنزاری خیس و تنها ، در آغوش مه ای سرد و گوارا به دور از هر دیدهای و هر شنوندهای که در خاطر هیچکس نمانم حتی اندک لحظه ای. عجیب و حیرت آور این است که تپش های این قلب، نیمه شبها به کسی که وجود ندارد عشق و معنا میبخشد و حیرت آورتر اینکه خود از آن زندگی مییابد و این...