«یا لطیف»
در ابتدا لازم است که بگویم ایدهای که من اینجا مطرح میکنم لزوماً با باورهای شخصی من همخوانی و همسویی ندارد، من چندان علاقهمند به دموکراسی نیستم و در کل دوست ندارم کسی بر دیگری برتری قدرت و مقام داشته باشد حتی با انتخاب خود دیگری یا دیگران، در کل علاقهای به سیاست ندارم. این متن را هم صرفاً به دلیل اینکه به آن اشاره کرده بودم منتشر میکنم.
......
این روزها در توییتر و سایر رسانهها قولهای زیادی رد و بدل میشوند و به نوعی مردم باید به یکسری قول و قرار نامعتبر اعتماد کنند واقعا این حرفها اعتبار چندانی ندارد چرا که مردم تنها یک فرد را انتخاب نمیکنند مردم یک زنجیره و گروه از افراد را انتخاب میکنند که نمیتوانند با شناخت یک نامزد مابقی افراد پشت سر او را بشناسند، معمولا هم آدمهای ناجوری آن پشتها میپلکند بالاخره قدرت برای عدهای همچون شکر است برای مگس.
من اینجا نه دموکراسی را تایید میکنم و رد، صرفا شکل بهتری از آن را که به ذهنم میآید مینویسم و همچنین نمیدانم که آیا شکل نزدیکی به نظر من از دموکراسی وجود دارد یا نه، این صرفا یک نظر و ایده است.
خب حالا این نظر چیست؟
بنظرتان آیا ممکن است که دولت بجای اینکه توسط مردم بصورت فرد به فرد انتخاب شود بازهم توسط مردم ولی بصورت اصناف و گروهها انتخاب شود؟ یک چیزی شبیه به رای گیری فدرال ولی حتی پویاتر، مثلاً اینگونه که اگر حزبی نتواند رای اکثریت یک صنف را به دست بیاورد در اداره مربوط به آن صنف دچار محدودیتهایی گردد و یا حتی اگر به مجلس نقش قدرتمندتری بدهیم که بتواند میان احزاب هماهنگی ایجاد کند، در این صورت در هر صنف و گروهی، صرفا حزبی مسئول باشد که رای آن گروه را بدست آورده و در مسائلی که چندین صنف و گروه با احزاب اجرایی متفاوت درگیراند مسئولیت انتخاب شکل نهایی راه حل آن مسئله از میان راهحلها و برنامههای پیشنهاد شده توسط مجلس برگزیده شود.
مدت اعتبار مدیریتی یک حزب بر یک صنف هم میتواند با توجه به قولها و برنامههای ارائه شده آن حزب سنجیده شود. مثلا آنها یک برنامه با حداکثر مهلت اجرایی شش ماهه به یک یا چند صنف دادهاند پس از شش ماه باید از صنفهای هدف در مورد این برنامه رضایت سنجی شود و بنظرم بهتر است که اینبار هم از تک تک افراد رضایت سنجی شود و اگر صنفی رضایت کافی نداشت آن حزب آن میز مدیریتی را از دست بدهد، اینجا به نوعی بنظر میآید که یک عدم پایداری و ایستایی به وجود بیاید ولی از آن طرف هم باید توجه کنیم که احزاب در مورد قولها و برنامههایشان بیشتر فکر خواهند کرد و کمتر ریسک دروغ را به جان خواهند خرید.
مسائل و زمینههایی هم وجود دارد مثل سیاست خارجه که به همه مربوط است اینجا بهتر است هر گروهی باتوجه به جامعه آماری که دارد ضریبی در آراء خود داشته باشد مثلا اگر جمعیت کشاورزان دو برابر کم جمعیتترین قشر رای دهنده باشد رای صنف کشاورزان دوبرابر رای آن قشر کم جمعیت اهمیت داشته باشد.
بنظرم وجود اصناف و گروهها با توجه به تقسیم بندیهای گستردهتری که میتوانند داشته باشد آزادی با مفهومتری ارائه بدهند، اگر صنفها و گروهها را قشر بنامیم قشرها میتوانند قسمتهای مختلفی از جامعه را شامل شوند، مثلا قشر کارگر داشته باشیم یا قشر کشاورز یا قشر مهندسین قشر مادران، پدران، رانندگان، سربازان، افراد دارای معلولیت، افراد دارای بیماریهای خاص و حتی بیکاران و الی آخر (البته هم اکنون نیز صنفهایی داریم). همچنین یک فرد بتواند در چند قشر عضو باشد یعنی او بتواند در چند قشر رای بدهد چرا که این به حق او نزدیکتر است، مثلا پدری که هم عضو قشر کارگران است و هم عضو قشر سرپرستان خانوار، یک معلم هم میتواند از قشر معلمین باشد و هم از قشر مادران، بنظرم در این حالت از میزان دیکتاتوری اکثریت کاسته میشود.
در پایان باز هم تکرار میکنم که این صرفا یک ایده است و حاصل شاید ده دقیقه تفکر معمولی.