«یا لطیف»
تکبر باطن لودگی است، تکبر غرور نیست تکبر خود برتربینی خالص نیست بلکه اصل و میل آن بر پایه دیگر حقیر پنداری است یعنی انسان متکبر در اصل دیگران را حقیر میپندارد و با امتیازاتی که برای خود میپندارد این عقیده را میپروراند. غرور موجب میشود که انسان به خود احترام بگذارد و اصل را بر ارزشمندی خود میگذارد و انتظاری بیجا از دیگران نخواهد داشت مبادا که ارزش خود را خدشهدار کند، اما تکبر این چنین نیست، متکبر به دنبال ارزش نیست او تنها به دنبال برتری است و لزوما با خود رقابتی ندارد، متکبر تنها میخواهد دیگری را حقیر و موظف به برآورده کردن خواستههایش بیابد و این عقیده و تلاش اوست، البته متکبر گاهی دیگران را لایق خدمت به خود نمیداند نه اینکه آنرا وظیفه دیگران نداند.
انسان مغرور به دنبال ارزش است و ارزش در معنا داشتن چیزی است پس انسان مغرور نمیتواند ارزش مفهوم عشق را با روابطی پوچ و حیوانی ساقط کند، اما فرد متکبر اینگونه نیست، او کاری با معنا ندارد او عده ای را لایق رابطه و احساس میداند و عدهای را نیز نمیداند یعنی او نمیتواند هر کسی را دوست داشته باشد و البته در این دوست داشتن چندان به دنبال معنا نیست بلکه همان تاکید بر خود برتری و دیگر حقیری دارد. فرد متکبر در چهره مذهبی گروهی را بهشتی و گروهی را غریبه و جهنمی میداند بازهم آنها برتراند و دیگران حقیر و غیر هم طبقه، وای به روزی که ثروت و قدرت نیز بر زندگی او افزوده شود، هر امتیازی که به زندگی انسان متکبر افزوده شود او را بیناتر که نمیکند هیچ بلکه متوهم تر نیز میگرداند.
انسان مغرور شجاع هست اما گستاخ نیست حتی میتواند خجالتی باشد ولی فرد متکبر گستاخ است و اگر شجاعتی در ظاهرش باشد برای حفاظت از ارزش نیست بلکه از سر توهم است و اگر حس خجالتی تجربه کند از هم مرتبه قلمداد شدن با همان دیگران حقیرش خواهد بود و گستاخی او همان لودگی اوست.
چقدر قلم تون خواندنی بود!
جز معدود نوشته هایی بود که غرور رو چیز بدی تلقینکرده!
و شبه غرور یا همان تکبر رو به این وضوح و ملموسی از واژه وارزش ارزشمند غرور جدا کرده!
سلام، متشکرم نظر لطفتونه، خیلی ممنون از وقت و زمانی که برای خوندن این متن اختصاص دادید.
اینروزها با متکبرین بسیاری هم کلام میشم این متن کمی برخواسته از درد بود.