یا لطیف
گاهی مسائلی بر من زیان زمانی و فکری میرسانند که به من مربوط نیستند، گاهی به افرادی فکر میکنم که اصلا برایشان مهم نیستم و از من هرگز نمیخواهند که در فکرشان بوده و یا اصلا برایشان وجود داشته باشم واین از نبود کافی عزت نفس است- عزت نفس یعنی اینکه ارزش خود را بدانیم – ما دارایی ارزشمند خودمان هستیم که باید در اولویت قرار گرفته شود تا باقی مسائل برایمان مفهوم پیدا کند، زمان ما ارزشمند است پس آسایش ما ارزشمند است برنامه آموزشی ما ارزشمند است سلامت روان و ساعت خواب ما ارزشمند است، خانواده ما مجموع این ارزشهاست، اینها هدیه دادنی نیستند- از سویی عزت نفس ایجاب میکند قبل از بخشودن هر چیزی به مانند یک ساعت زمان در ازایش چیزی دریافت کنیم و یا دریافت آنرا الزامی و شفاف نماییم ، عزت نفس تنها با عمل ما وجود خارجی مییابد و در درون آنرا احساس خواهیم کرد.
همه چیز قراردادیست.
از آنجایی که شما از پدر و مادرتان پدید آمدهاید و شما از آنان ریشه گرفته اید محبت بر آنان قرادادیست وابسته به وجود شما، تا زمانی که انسان باشید نیز باید انسانیت بتواند در شما تعریف شود پس حتی انسانیت نیز قراردادیست، اینها از امثال قراردادهای دائمی هستند که اغلب به عنوان وظیفهای معلوم شناخته میشوند گرچه برخی نیز میتوانند ساختهی فضایی خارج از وجود ما باشند.
زمانی بود که من در توهمی نسبتا متضاد با این مساله بودم و قراردادهایی یک طرفه و کلی را پذیرفته بودم، عشق را مسئله ای خارج از قراردادها و شاید قوانین میدانستم ولی آیا این نگرش مفهوم عزت نفس را در خود پذیرفته بود؟، من چنین نمیپندارم، تقریبا تا جایی که ذهن نه چندان متمرکز من تشخیص میدهد عدالتی در آن نبود و عقلانیت را از خود دور میخواست تا مبادا حقایقی روشن شود و حقایقی روشن شود حقایقی مبنی بر بی عدالتی و ضد تقدس، اصلا جایی که عقلانیت نباشد عدالت چگونه پدید میآید و این چگونه تقدسی است که میتواند تماما از عدالت به دور باشد تقدس ذاتا عادلانه است و عدالت ذاتا عقلانی ، همه چیز قراردادیست، عزت نفس مقدس است عشق مقدس است تمام اینها قراردادیست.
ادامه دارد....