راز شب

راز شب

شب‌ها دیگر نمیگذرند
راز شب

راز شب

شب‌ها دیگر نمیگذرند

جهت عشق

یا لطیف

 

عشق یک طرفه داریم؟ نه مخالفم

عشق به یک انسان مخالف عشق به خداست؟ نه مخالفم

میگویند که عشق یک احساس محبت شدید است، ما انسانها موجودات کاملی نیستیم و تعدادی نیاز داریم ولی همه‌ی این نیازها در ما مشترک نیست و حتی شدتشان نیز یکسان نیست، شدت خود از بسیاری چیزها تاثیر میپذیرد مثلا از عقاید و جهان‌بینی، عقاید ما جهت و مقدار میدهند به شدت‌ها و شدت‌ها شکل میانگین کلی نیازهای ما را تغییر میدهند جهت را تغییر میدهند، از همین جاست که نتیجه میگیریم هیچ انسان قدرت طلبی در درون خویش قدرتمند نیست و هیچ انسان ثروت دوستی در درون خویش ثروتمند نیست همان‌طور که هیچ گرسنه‌ای سیر نیست؛ به هر حال انسان نیازهایی دارد چرا که هیچوقت کامل نیست، حال تعدادی از این نیازها که شدت بسیاری دارند و یا بهتر است بگوییم اهمیت و اولویت بالاتری دارند چه تقصیر عقایدمان باشد چه ناخود‌آگاه و چه هرچیز دیگر، شخصیت ما را تشکیل میدهند ما را تعریف میکنند، حال به این جمله برگردیم که میگویند عشق یک احساس محبت شدید است، دوست داشتن شدید است و در ادامه میگویند که علت هر دوست داشتنی همان نیاز است و هر چه شدتش بیشتر احساسش نیز شدیدتر میشود و زمانی که ما شخصیتی را میابیم که نیاز و یا نیازهای اصلی ما را میتواند تامین کند دچار احساس دوست داشتن میشویم و چون اولویت‌های واقعی ما را تامین کند از بقیه احساسات جدا شده و در راس قرار میگیرد، از آنسو میگویند که انسان نیازهای متفاوت زیادی دارد آنقدر زیاد که موجود ناقص دیگری که خود احتمالا آن نیازها را دارد نمیتواند تامین کننده این نیازها بوده پس در نتیجه اظهار عشق نسبت به یک موجود ناقص نوعی ناآگاهیست و در واقع عشق نیست اما سوالات زیادی وجود دارد، اینکه آیا انسان میتواند همه‌ی نیازهای خویش را بشناسد؟ اگر بگوییم که انسان خود نیازهای خویش را تعریف میکند در واقع مسئله تکامل را رد میکنیم نمیتوانیم بگوییم که رشد در هر جهتی تکامل است چرا که بسیاری از آنها مخالف و عکس هم‌اند مگر اینکه انواع بُعد تکامل را تعریف کنیم ولی مشکل این است که ما دو بُعد روح و جسم داریم که در هر دو نیازها و خواسته‌هایی داریم، از طرفی آیا لزوم دارد که ما این جداسازی را در عشق به وجود بیاوریم منظورم جدا دانستن میان عشق به خدا و عشق به یک انسان است، ما به تعریف بیشتری در مورد عشق میان انسان‌ها و انواع آن نیاز داریم.

در ابتدا باید تعریفی از عشق یا خواصش داشته باشیم، عشق باید در سمت و جهتی سازنده باشد چرا که منشا آن احساس نیازی است در جهتی که گفتیم دارای شدت بیشتر است، در اینجاست که عشق تقسیم‌بندی میشود از عشق جسمانی و جنسی گرفته تا عشق معنوی  و حتی ترکیبی ، حال چه زمانی سازنده است؟، زمانیکه عشق دو طرفه باشد چرا که باید یک حس ترسی سالم وجود داشته باشد و آن ترس از دست دادن است، زمانی که چیزی را نداریم ترس از دست دادن آنرا نیز در واقع نداریم و اگر چنین ترسی هم وجود داشته باشد فاقد اطمینان از منبع آن یعنی داشتن آن چیز است، زمانیکه چنین ترس سالمی وجود نداشته باشد انسان نمیتواند خود را از درون قانع کند و به نوعی در حالت ناامیدی قرار میگیرد، داشتن یک انسان در کمترین حالت خود به مانند یک روزنه نور در تاریکی است که میتواند یک شرط باشد که این نشان دهند یک مسیر است انسانِ بدون مسیر یک انسان گم شده است، یک ترس منطقی یک دلیل منطقی میخواهد، پس این ترس زمانی وجود دارد که این احساس کاملا یک طرفه نباشد، زمانی که چنین ترس از دست دادنی وجود داشته باشد انسان را به تلاش میکشاند تلاش برای بهتر شدن، و حال این بهتر شدن در چه جهتی است؟، مربوط به پایه‌های این عشق است، این عشق میتواند چندین بُعد را فرا بگیرد مثلا چندین بُعد مادی مثل ابعاد جسمانی یا بُعدی مالی و یا مثلا ابعاد معنوی که همه‌ی این ابعاد در عقاید دو طرف تعریف میشوند ، پس عشق واقعی به مانند یک تلاش مشترک باعث پیشرفتهایی در جهت حقیقت آن عشق میشود توجه شود که حقیقت عشق میتواند دو معنی برای دو طرف عشق داشته باشد، حال اگر بُعد معنوی این عشق غالب باشد(معنویاتی که ریشه‌اش خداست) تا همان حد مرتبط میشود با عشق به خدا چرا که ریشه‌ی مشترکی دارند(با هم هماهنگ میشوند)، و اینجا چیزی به اسم عقیده مشترک وجود دارد، کم کم آنها دنیا و برنامه‌ی زندگی مشترک خود را ترسیم میکنند در چنین حالتی مقداری یکی شدن  و در همدیگر عجین شدن پدید می‌آید که شدت و مقدارش به شدت و مقدار بُعد غالب، وابستگی مستقیم دارد.  برای این دو فرد سختی‌هایی پاک میشوند چرا که برخی از نیازها رفع میشوند مثل تنهایی در مسیر ، اینجاست که عشق انسان به انسان در جهت عشق انسان به خدا قرار میگیرد چرا که رشد و پیشرفت حاصل این عشق در جهت و هم نوع با عشق به خداست .

امیدوارم نیاز اصلی ما نیاز به معنی زیبایی باشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد