یالطیف
همین یک تکه اتاق برایم کافیست؟ نه، کل این شهر برای من کافی است؟ هرگز، برای من یک کلبهی چوبی به مساحت نه متر مربع کافیست، نه اینجا و نه در جنگلهای مازندران، بلکه در جنگلی دور از شهرها و روستاها، آنقدر دور و آنقدر مغروق در سکوت وحشتناک خلقت که گویا زمین خالی شده آنقدر خالی که انتظار شنیدن صدایی و دیدن شعلهای در شب را ندارم، به این فکر نخواهم کرد که از چه کسی بدم میآید تلاش نخواهم کرد که رفتارهای ناپسندی را که در طول روز دیدهام فراموش کنم، البته که عشق دنیا را زیباتر میکند ولی تنهایی هم ارزش والایی دارد خواهم کوشید که درون زیباتری داشته باشم، پیدا کردن چنین کلبهای امروز در این زمین شلوغ سخت است در ایران که غیرممکن است مابقی را هم که متوهمان مرز کشیدهاند ، همین است که از جوامع متنفرم، زمین را تکه تکه کردهاند، آنها سیبری را به همراه گوزنهایش از من گرفته اند قاره سبز را به همراه راین و آلپ بلعیدهاند حتی قطبهای زمین را نیز از من دزدیدهاند امیدی به دیدن رشته کوههای راکی ندارم ، من دیگر نمیتوانم تا جایی که میخواهم پیاده راه بروم آنها حتی زمین و آسمان را نیز میان هم تقسیم کردهاند و هرگز از این نمیترسند که مبادا مانع خلقت عشقی شوند همین است که زمین روی آرامش نخواهد دید همین است که این اتاق با کل شهر تفاوتی ندارد.