راز شب

راز شب

شب‌ها دیگر نمیگذرند
راز شب

راز شب

شب‌ها دیگر نمیگذرند

دیوار

یا لطیف

 

ده سال است که در این اتاقم، جای دیگری نبوده‌ام فقط همینجا بوده و من، تازه متوجه دیوار کناری‌ام شده‌ام، حس میکنم حقیقت زندگی همین دیوار است. ده سال است که مرا می‌بیند و هنوز هم لال است، کافران سرد همه جا هستند حتی در تنهاییمان، نمیفهمند، نمیبینند، نمیخواهند و معصوم نیستند، درکش سخت است، سخت‌تر از ده سال سکوت برای لذت، لذت از آنچه که می‌اندیشند و میکُشند نه از آنچه که هستند و می‌آفرینند، این دیوار را چه کسی ساخته؟ من؟ نه نمیدانم، دیوار اینجا بود که من پیدایم شد حال که این پیدایش همان مفقودیست یا نه را فعلا درک نمیکنم، هزار سال بنویس هزار سال تخیلات زیبا خلق کن هزار سال تنها باش ولی این دیوار باز هم یک دیوار خواهد بود، سفید ترین رنگ را بر آن بکش همه‌ی هنرها را در چهره‌اش تعریف کن بگذار که رزهای قرمز بر آن چنگ زنند بلبل‌ها در آن لانه کنند و بگذار که آفتاب مرداد هم بر آن بتابد و حتی کنارش نماز بخوان و همه‌ی ثوابش را تقدیمش کن بگذار که شاعری در وصفش پیر شود خودت را مقابلش دفن کن ولی باز هم حقیقت یک دیوار است، دیوارها باید همانگونه که هستند سرد و زشت باقی بمانند، شُعرا از این جهت خطرناکند که ما را امیدوار به معجزات نگه میدارند چیزی که خود ندیده‌اند.

کجا میتوانم تنها باشم از این دیوار بیزارم، واهمه دارم حتی از اینکه با درختان سخن گویم، حتی از تکرارشان برای خود نیز خسته و سیرم، کجا میتوانم تنها باشم از ادامه این نوشته‌ها منزجرم، واضح است که از کلمه جامعه نیز گریزانم و بعدها در این مورد خواهم نوشت البته اگر این داستان ادامه‌ای داشته باشد ، در این ده سال فرسخ‌ها را شب هنگام قدم زده‌ام ولی هنوز کنار این دیوار منفورم، او شروع و پایان تمام داستان‌های من در این ده سال بود، مهم است به اندازه ده سال مهم است، منفور و سنگین است خیلی بیشتر از ده سال منفور و سنگین است، او باید تمام آهنگهایی که گوش داده‌ام را بشناسد تمام نقاشی‌هایی که دوستشان داشتم ولی مچاله شدند تمام نوشته‌هایی که نیمه تمام ماندند و اندک اندک میان کاغذ باطله‌ها برای همیشه فراموش شدند، تمام خیالاتی که خود آفریده بودم برای امیدوار بودن به معجزه برای اینکه کاملا ناامید نشوم، باید بداند که حلقه نقره‌ای‌ام کجا مخفی شده چرا که میتوانست روزی هدیه‌ای شود و دلی شاد کند، بیخیال او فقط یک دیوار است همین.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد